داستان کوتاه
-
بوی بهشت
-در مدرسه دختر هفت سالهام چیزهایی از بهشت و جهنم برایش گفتهاند. روزی گفت: «بابا کاش بویی چیزی از بهشت می فهمیدم!» چند ماه است با خودم تکرار میکنم: «کاش لااقل یک بویی…
-
حمّام سنتی
-دلم برای چنین حمّامی تنگ شده! بچه که بودیم وقتی مسافرت می رفتیم به اصفهان، شیراز یا مشهد به این حمام های عمومی می رفتیم و تصاویری که من از حمام آن روزها…
-
بدون هیچ تردید
-بی هیچ تردیدی فردی از اکثریت مردم عزیز کشورم بودم و به اینکه مطابق اکثریت مردم کشور فکر میکنم و نگاه میکنم افتخار میکردم و اکنون فردی از اقلیت مردم کشورم هستم و…